تعلیم المالش ، اهمّ من الدانش

با توجه به اهمیت های بسیار بحث مالش و مالیدن که این روزها از ملزومات زندگی و امر زیستن است بر آن شدیم که جزوه ای آموزشی شامل "خطبه ها ، کلمات قصار و سیره ی" آقای امیر.ه که از اسوه های پاچه خواری (همان خ.مالی در زبان عموم) هستند در اختیار خیل مشتاقان قرار دهیم. نیاز است توضیحی ضمیمه کنم من باب نحوه ی تشکیل جزوه. از این رو که تشخیص جماعت خ.مال از هر کس بر نمی آید و نیاز مند دقت نظر فراوان است و همان گونه که می دانید زبان قاصر است از تعریف این گونه افراد در قالب ناقص کلمه ، ما ابتدا سراپا چشم شدیم سکنات را از بر کردیم و الان زبان می شویم و لب به تعریف می گشاییم و دیده هامان را در قالب جزوه ای آموزشی در اختیار شما عزیزان قرار می دهیم. قرارست این نوشته ها به زودی در کتاب "تعلیم المالش ، اهم من الدانش"  (در ایران این کتاب به اسم "آموزش مالش ، مهمتر است از دانش" چاپ خواهد شد ، با تیراژ 70،000،000) چاپ شود. فراز هایی از این کتاب که از بخت های مسلم نوبل ادبی سال اخیر است را می خوانیم: (نویسندگان: آقایان    م.ر.د   و   م.ک.ک)

گفتن جمله "این همونی نیس که به فلانی گفتین؟" خطاب به معلم به همراه خنده برای نشان دادن حافظه ای وافی.

گفتن سریع "بیایم سوالو حل کنیم؟" در حالی که به خاطر سادگی زایدالوصف مسئله، احدی از تلامیذ خود را کنفت نمی کند.

تکذیب حرف طلاب که گویندی (ساخت چنین افعالی چندی است منسوخ شده بخوانید می گویند) 1 دقیقه به زنگ مانده و گفتن اینکه 10 دقیقه به زنگ مانده در حالی که معلم خلا ساعتی بر روی مچ را احساس می کرد و محتمل بود مهمل بچه ها را تصدیق و درس را بکند تعطیل.

دیر آمدن به کلاس به دلیل رفتن به دستشوئی برای القای حس استقلال و اینکه او به تنهایی قادر است به دستشوئی برود!!

زدن روی میز و درصدد صامت کردن بچه ها برآمدن ، در زنگ آمار ، که دامنه اهداف او از این عمل بسی بسیط است و انگشت های بازوال من و اعداد متناهی قادر به شمارش آنها نیستند.

القای حس پیش بینی آینده و ذوحرکات حکیمانه بودن ، با سوالاتی چند در مورد کنکور و برنامه ریزی برای آن مهم.

اعتراض به معلم که چرا بچه ها پروژه را به من نمی دهند. (تذکر 1: شاین ذکر است که در پی ریز ترین حرکات بزرگترین اهداف پنهان شده اند. اگر موضوعی را بی اهمیت دیدید به خودتان شک کنید. همان گونه که ما کردیم. چون این یارویی که ما می بینیم تمام اهدافش ثنای معلم است و بس. پس ما به متن وفادار می مانیم و یادداشت می کنم. امید است مورد استفاده ی نسول (این جمع مکسر مدتی است منسوخ شده. و جمع نسل می باشد.) آتی واقع گردد.)

تکرار جواب صحیح دانش پژوهان حاضر اثبات تلاش و اهمیت حل سوال سر کلاس به وسیله خودش.

پرسش در مورد نحوه ی طرح سوالات امتحان پایانی . (اهداف وی را می توانید حدس بزنید.)

شک کردن در اینکه فلان جزوه علمی بسیار ثقیل را در منزل دارد یا ندارد. تا با شکّش ، اذهان را به طرف رقم بالای کتبشان سوق دهد و گوید بسی رنج بردم در این سال سی (ربطی نداشت گفتیم یادی از فردوسی کبیر کنیم.)

مرتب و با خط خوش نوشتن راه حل کامل بر روی تخته تا یادی کند از میرعماد و با این تیری که پرتاب کرده نشان دادن دقت نظر و تمرکز را نیز نشانه بگیرد.

یاداشت جواب سوالی که خود او حل کرده است. (مراجعه شود به تذکر 1)

انگلیسی نوشتن اعداد در جزوات و برگه های امتحانش. تا زبان مادریش را زبانی ناملموس و نامانوس بنماید از بس با زبان اجنبی های آن طرف آب سر و کار داشته.

پیشنهاد راه حلی جدید برای حل سوال تا مرزهای بی نهایت خلاقیت ، هوش سرشار ، و علاقه ی وافر خود را به منصه (کرسیی که عروس بر آن جلوس کند ، مراجعه شود به فرهنگ معین) ظهور گذارد.

آدم ربایی در آمازون

hamid present

سلام

کلی وقت بود آپ نکرده بودم گفتم آپی کنیم با معماهای الگوریتمی.ساختار این مسایل خیلی جالبن و غیر از عقل سالم واسه حل کردنشون به چیز دیگه ای احتیاج نیست.

این معما رو میزنم اگه خوشتون اومد سفارش بدین همه جورشو دارم:

آدم ربایی در آمازون

"جک ری" و "کارل هیل"دو محقق انسان شناسی از دانشگاه میشیگان برای تحقیق در مورد زبان و فرهنگ قبیله ی "هاگلیتو"که یکی از قبایل بومی ساکن جنگل های آمازون است راهی یک سفر دو هفته ای پر ماجرا شدند.جک در این سفر علاوه بر لوازم مورد نیاز دو شیشه قرص آسپرین نیز به همراه داشت.یک روز که رییس قبیله دچار سردرد شدیدی بود جک چند قرص آسپرین به او  اد.بهبودی سریع رییس قبیله موجب حیرت رییس و بقیه ی اعضای قبیله شد.همین مسئله باعث شد که از آن به بعد افراد قبیله ی هالیگتو شیشه های محتوی قرص آسپرین را جادویی سحرآمیز بدانند و همگی در پی تصاحب آنها باشند.

روز قبل از بازگشت کارل دزدیده شد و جک بعد از مدت ها گفتگو با رییس قبیله متوجه شد که تعدادی از افراد قبیله کارل را ربوده اند و او را فقط با ۳ عدد کدو! یک عدد شانه یک عدد سکه ی کروزادوی برزیلی و یک چاقو عوض میکنند!جک این چیزها را هم نداشت و به نظر میرسید که او نمیتواند کارل را آزاد کند.او بعد از قدری پرس و جو متوجه شد که در این قبیله مبادلات زیر را میتواند انجام دهد:

کارل هیـل   - 3G  H  B  M

H G         -       2A

B  C  F       -     A

N         -     2A

M  H       -        B

3C  4D           -N   H

2C  2D      -    G

N     -      2G

M      -    3N

M        -    H  2C

C        -        A

که هر حرف علامت اختصلری یک کالا به شرح زیر است:  (شیشه آسپرین=A)(سکه کوزادوی برزیلی = B)(شمع=C)(سگ=D)(قلاب ماهیگیری=F)(کدو=G)(شانه=H)(چاقو=M)(نخ ماهیگیری=N)

عدد قبل از هر حرف نشان دهنده ی تعداد است و معاملات در هر دو طرف انجام پذیرند.مثلا میتوان دو عدد شمع و دو عدد سگ را ا یه عدد کدو عوض کرد.

1-آیا میتوانید دنباله ای از مبادلات را پیدا کنید که جک بتواند با دادن 2 شیشه ی آسپرین کارل را نجات دهد؟

2-آیا میتوانید با 6 عدد از این مبادلات کارل را با 2 شیشه ی آسپرین تعویض کنید؟اگر جواب شما منفی است کمترین تعداد مبادلات چقدر است؟چرا؟